معرفي قالب قصيده
شعري است بر يك وزن و قافيه با مطلع مصّرع درباره ي موضوع و مقصودي خاص همچون ستايش يا نكوهش ، تهنيت يا تعزيت ، شكر يا شكايت ، فخر يا حماسه ، پند و حكمت يا مسائل اجتماعي و اخلاقي و عرفاني ، در حداقل پانزده ، شانزده بيت و به طور متوسط از بيست تا هفتاد هشتاد بيت . كمي يا زيادي بيت ها ي قصايد بستگي دارد به اهميت موضوع ، قدرت و قوت طبع شاعر ونوع قافيه و اوزان شعري . از همين روست كه در ديوان شاعران قصيده سرا به قصيده هاي كمتر از بيست بيت يا متجاوز از 170 يا 200 بيت برميخوريم .
قصيده از حيث مضمون و محتوا ، از آغاز تا امروز ، دستخوش دگر گوني هايي شده است كه ميتوان به اجمال آن را چنين بيان كرد :
الف) در روزگار سامانيان اغلب ، مدح و ستايش در حد اعتدال و مبالغه هاي شاعرانه بود ؛
ب) در دوران غزنويان و سلجوقيان ، مدح و ستايش سلاطين ووزارا و امرا در قصايد با تملق و چاپلوسي به حد غلو ، و افراط در طرح تقاضا به حد سوال و تكدي همراه بود ؛
ج) ناصر خسرو ، با ايجاد تحول و انقلاب در مضمون قصيده ، آن را در خدمت توجيه و تبيين مباني اعتقادي آيين اسماعيليان در آورد
د) سنايي قالب قصيده را به مضامين ديني و عرفاني و زهديات و قلندريات تخصيص داد و شيوهي او به وسيله عطار ، شمس مغربي ، اوحدي ، خواجو ، جامي و ديگران دنبال شد ؛
هـ) سعدي و به تبع او سيف فرغاني قصيده را بيشتر در استخدام طرح مسائل اخلاقي و اجتماعي در آوردند؛
و) ار دوران مشروطيت به اين سو ، قصيده بيشتر در خدمت مسائل سياسي و اجتماعي و ميهني وملي وستايش آزادي قرار گرفت و در تهييج عواطف و احساسات و تنوير افكار جامعهي كتابخوان نقش بسزايي داشت . شاخص ترين قصايد از اين نوع را مي توان در ديوان ملك الشعر اي بهار سراغ گرفت .
نمودار قافيه ها:
-------------------- × ------------------- × مطلع
-------------------- ------------------- ×
-------------------- -------------------× تغزل و تشبيب
-------------------- -------------------×
-------------------- -------------------× تخلص(گريزشاعر)
-------------------- -------------------× تنه اصلي قصيده
-------------------- -------------------×
-------------------- -------------------×
-------------------- -------------------×مقطع (تخلص شاعر) نمونه :
بس بــگرديد و بــگردد روزگاردل به دنيا در نـــبندد هوشيار
اي كه دستت مي رسد كاري بكنپيش ازآن كز تو نيايد هيچ كار
اينكه در شه نامه ها آورده انــدرســـتم و رويينه تن اسفنديار
تا بدانند ايـــن خداوندان مـــلككز بسي خلق است دنيا يادگار
اين همه رفتند و ماي شوخ چشمهيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار ... (سعدي)
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
معرفي قالب قصيده,